جنگ شوروی در افغانستان به ۹ سال اشغال و درگیری اتحاد جماهیر شوروی در آن کشور به جهت پشتیبانی از دولت کمونیست جمهوری دموکراتیک افغانستان۱۷ در مقابل نیروهای مجاهدین افغان و داوطلبان خارجی عرب اطلاق میشود. در ۳ دی ۱۳۵۸ (۲۴ دسامبر ۱۹۷۹) به فرمان لئونید برژنف رهبر شوروی سپاه چهلم این کشور وارد افغانستان شد۱۸ و در نهایت در دوران میخائیل گورباچف آخرین رهبر این کشور، عقبنشینی در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۶۷ (۱۵ می ۱۹۸۸) آغاز و آخرین گروه در ۲۶ بهمن ۱۳۶۷ (۱۵ فوریه ۱۹۸۹) از افغانستان خارج شدند.
این جنگ بیش از یک میلیون کشته و نزدیک به پنج میلیون مهاجر و آواره بر جای گذاشت.
گروههای مجاهدین که علیه دولت افغانستان و اشغال کشور فعالیت داشتند، مورد پشتیبانیهای مالی و نظامی از منابع مختلف از جملهایالات متحده آمریکا، عربستان سعودی، بریتانیا، پاکستان، ایران، مصر، اندونزی، کانادا، جمهوری خلق چین و دیگر کشورها قرار داشتند و در مقابل دولت افغانستان مورد پشتیبانی هند نیز قرار گرفته بود.
جنگ افغانستان نقطه عطف مهمی در دوران جنگ سرد محسوب میگردد و همچنین سهم بزرگی بر پایان جنگ سرد داشت.
بواسطه روند طولانی جنگ، جنگ افغانستان به "جنگ ویتنام شوروی" تشبیه شده و از دیگر نامهای مشهور آن "تله خرس" میباشد.
محتویات
۱ زمینهها
۲ تشکیل و انشعاب حزب دموکراتیک خلق افغانستان
۳ حزب دموکراتیک خلق و سلطنت ظاهر شاه
۴ حزب دموکراتیک خلق و ریاست جمهوری داوود خان
۵ کودتای ثور
۶ آغاز شورشها
۷ روابط افغانستان و شوروی
۸ شرایط منطقهای و بینالمللی در زمان اشغال افغانستان
۹ اقدامات نظامی شوروی پیش از اشغال افغانستان
۱۰ ورود و اشغال افغانستان
۱۱ مواضع بینالمللی نسبت به تهاجم شوروی
۱۲ روند اشغال
۱۳ اسفند ۱۳۵۸ تا اردیبهشت ۱۳۶۴ (مارس ۱۹۸۰_آوریل ۱۹۸۵): درگیریهای شوروی
۱۴ ۱۳۵۸ (۱۹۸۰): قیام برضد حضور شوروی و دولت افغانستان
۱۵ گروههای درگیر در جنگ
۱۶ واکنشهای خارجی و کمک به مجاهدین
۱۷ فروردین-اردیبهشت ۱۳۶۴تا دی-بهمن ۱۳۶۵ (آوریل ۱۹۸۵_ژانویه ۱۹۸۷): استراتژی خروج
۱۸ دی-بهمن ۱۳۶۵تا بهمن ۱۳۶۷ (ژانویه ۱۹۸۷_فوریه ۱۹۸۹): عقبنشینی
۱۹ مهاجران
۲۰ نتایج جنگ
۲۱ جنگ داخلی
۲۲ واکنش بینالمللی
۲۳ ویرانی در افغانستان
۲۴ توان پرسنل و تلفات شوروی
۲۵ ادعاهای پس از فروپاشی شوروی
۲۶ موضع فدراسیون روسیه درباره جنگ
۲۷ موضع ایران درباره جنگ
۲۸ کتابشناسی
۲۹ پانویس
۳۰ منابع
زمینهها
تشکیل و انشعاب حزب دموکراتیک خلق افغانستان
حزب دموکراتیک خلق افغانستان (کمونیستی) در تاریخ ۱۱ دی ۱۳۴۳ (۱ ژانویه ۱۹۶۵) در دهه پایانی سلطنت ظاهرشاه، با ارگان نشریه خلق عضویت و یازده نفر عضو کمیته مرکزی به ترتیب هفت عضو اصلی عبارت از: نورمحمد ترکی (دبیر اول)، ببرک کارمل (دبیر دوم)، صالح محمد زیری، محمد طاهر بدخشی، سلطان علی کشتمند و شهرالله شهپر و غلام دستگیر پنجشیری چهار عضو علیالبدل (مشاور) مرکب از: عبد الکریم میثاق، دکتر شاه ولی، دکتر ظاهر زدران و وهاب صافی، به صورت مخفیانه تشکیل گردید.
حزب دموکراتیک خلق از ابتدای تاسیس دچار اختلاف و چند دستگی عمدتاً به دلیل رقابتهای دبیران اول و دوم بود که در نهایت در بهار ۱۳۴۶ (۱۹۶۷) به انشعاب و تشکیل دو گروه خلق به رهبری نورمحمد ترکی و پرچم به رهبری ببرک کارمل انجامید و یک دهه ادامه یافت. وجه تمایز اصلی میان این دو جناح به تفاوتهای قومی عناصر متشکل آن باز میگشت، جناح خلق عموماً از پشتونها و پرچم بیشتر از تاجیکها و فارس زبان و دیگر قومیتهای شمال افغانستان مانند ازبکها تشکیل شده بود. در سال ۱۳۵۵ (۱۹۷۷) تحت فشار شوروی این دو جناح بار دیگر متحد شدند که صرفاً جنبه ظاهری و ناکارآمدی داشت.۲۲
حزب دموکراتیک خلق و سلطنت ظاهر شاه
در این دوران دیگر گروههای چپگرا از جمله جریان دموکراتیک نوین، جریان افغان سوسیال دموکراتیک، حزب دموکراتیک مترقی و مواردی دیگری تشکیل گردیده بودند، لیکن نفوذ و اعتبار حزب دموکراتیک خلق از سایرین بالاتر بود.
حزب در دوران سلطنت ظاهر شاه_آخرین پادشاه افغانستان، در سالهای پایانی آن که به دهه قانون اساسی یا دهه دموکراسی مشهور است (۱۳۴۳-۱۳۵۲، ۱۹۶۴-۱۹۷۳) شکل گرفت و حکومت نیز آنان را تحمل مینمود. هر چند که گاه برخی فعالان آن بازداشت و زندانی میشدند. در این دوران فعالیت حزب در چارچوب قانون اساسی قرار داشت. به گواه سلطان علی کشتمند از موسسین حزب دموکراتیک و رهبران جناح پرچم، با وجود برخی تندرویها، حزب نهاد سلطنت را پذیرفته بود. از مهمترین مراکز فعالیت حزب دموکراتیک مانند سایر احزاب چپ و اسلامی دانشگاهها بود با آنکه به صورت غیر علنی نفوذ و وابستگی در نیروهای مسلح وجود داشت. از منظر حکومت نسبت به فعالیت احزاب، آزادی عمل نسبی جریانات چپ و در راس آنها حزب دموکراتیک خلق، در کشور اسلامی افغانستان، بیشتر از گروههای اسلامیبود. به گفته گلبدین حکمتیار از رهبران نهضت اسلامی در آن زمان و موسس بعدی حزب مبارز اسلامی، سلطنت، کمونیستها را تهدید جدی برای خود نمیدانست که این موضوع بیشتر به دلیل نیاز حکومت به پشتیبانیهای خارجی علیالخصوص روسها بود که آنان نیز کمک خود را مشروط به اجازه و پشتیبانی از فعالیت احزاب چپ کرده بودند.
در این دوران حتی انتشار شعری در نشریه پرچم، ارگان جناح پرچم در ستایش لنین رهبر انقلاب بلشویکی روسیه که منتهی به اعتراض و تحصن روحانیون در مسجد جامع پل خشتی کابل شد باعث تسلیم دولت نشده و آنان را از مسجد پراکنده گردانید.۲۳
حزب دموکراتیک خلق و ریاست جمهوری داوود خان
در سالهای اواخر سالهای دهه پنجاه و در دهه شصت میلادی که با افزایش تعداد افسران جوان آموزش دیده در شوروی و گسترش فعالیت جناحهای حزب دموکراتیک در نیروهای مسلح همراه بود، افکار و عقاید مارکسیستی در میان نظامیان گسترش یافته بود به نحوی که در این دوران برخی افسران ارتش دارای گرایشات حزبی و عقیدتی بودند. در این میان محمد داوود خان، وزیر دفاع سابق و نخست وزیر سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۱ (۱۹۵۳_۱۹۶۳)، پسرعموی شاه و شخصیت متنفذ سیاسی افغانستان که از چندی پیش از آن به انتقاد و ایراد اتهامات به نظام پادشاهی پرداخته بود و روابط نزدیکی با گروهها و افسران چپگرا از جمله میر اکبر خیبر، تئوریسین و مسئول نظامی جناح پرچم داشت، با کمک افسران طرفدارش، کمونیستهای طرفدار حزب دموکراتیک و کمونیستهای مستقل در ۲۶ سرطان-تیر ۱۳۵۲_۱۷ ژوئیه ۱۹۷۳ زمانی که ظاهرشاه در سفر ایتالیا به سر میبرد، با کودتایی وی را از سلطنت خلع و اولین رییس جمهور افغانستان شد. بنا به اظهارات صاحب نظران لزوماً به دلیل شرکت افسران کمونیست و وجود وزرایی از حزب دموکراتیک در کابینه جمهوری، نمیتوان گفت که توافق قبلی در باب مشارکت در کودتا وجود داشتهاست، از جمله بنا به گفته محمد عزیز نعیم، برادرزاده داوود خان و سلطان علی کشتمند از رهبران حزب و نخست وزیر سابق افغانستان، موضوع توافق قبلی را رد کردهاند.
به گفته سید طیب جواد، محقق تاریخی و اجتماعی افغانستان، داوود خان اکثر افسران مد نظر برای کودتا را از گروهی مخفی در ارتش به نام سازمان انقلابی قوای مسلح و به گفته سید محمد گلاب زوی از طریق رابطین داوود خان و ارتش، جلب میشدند.
در مورد نقش شوروی در کودتای ۲۶ سرطان هنوز اختلاف نظر وجود دارد، برخی مانند ولادیمیر باسوف استاد انستیتوی روابط بینالمللی وزارت خارجه روسیه، دخالت مستقیم شوروی در کودتا را مردود میداند اما در عین حال سازمان انقلابی قوای مسلح بنا به گفته سید طیب جواد در سال ۱۳۶۴ حدود یک سال پیش از تاسیس حزب دموکراتیک زیر نظر جی آر یو سازمان اطلاعات نظامی شوروی تشکیل شده بود.۲۴
کودتای ثور
نوشتار اصلی:انقلاب ثور
همچنین ببینید:جمهوری دموکراتیک افغانستان
حکومت داوود خان نیز خود درگیر ضعف اقتصادی و نارضایتی عمومی بود. با این حال پس از به قدرت رسیدن، وی در صدد کاستن قدرت نیروهای چپ و نفوذ شوروی در افغانستان بود و به این دلیل در صدد گسترش و بهبود روابط با غرب و سایر همسایگان بود. بدین جهت روابط با پاکستان را که به دلیل ادعاهای داوود خان در مورد منطقه پشتونستان۲۵ و پشتیبانی دولت ذوالفقار علی بوتو نخست وزیر وقت پاکستان از فراریان اسلامگرا از جمله برهان الدین ربانی که قصد انجام کودتا در ۱۳۵۳ (۱۹۷۴) داشت، تیره شده بود را بهبود بخشید و رابطه با ایران را نیز با دریافت کمک مالی دو میلیارد دلاری محمدرضا پهلوی پادشاه ایران، افزایش داد (با این کار عملاً شوروی به حامیدوم مالی افغانستان تبدیل شده بود).
یکی از دلایل این بهبود روابط، سوظن شدید دولتهای مذکور به گرایشات و وجود عناصر چپ در حکومت داوود خان بود. گفته میشود که سازمان اطلاعات و امنیت ایران (ساواک) و سرویس اطلاعاتی پاکستان فعالیتهایی ضد رژیم کابل در آن کشور به دلایل فوق داشتند. همچنین گسترش رابطه با برخی دیگر از کشورهای عربی منطقه نیز مد نظر قرار گرفته بود.
از سویی دیگر داوود خان به حذف و سرکوب عناصر کمونیست از دولت و ارتش پرداخته بود که از آن جمله میتوان به انفصال دویست تن از افسران تحصیل کرده شوروی و حذف پاچاگل وفادار و عبدالحمید محتاط وزرای سرحدات و مخابرات اشاره کرد. مسائلی از این دست برای شوروی جالب نبود و در دومین سفر داوود خان به آن کشور باعث مشاجره تندی میان وی و برژنف شد. این مسائل منجر به پشتیبانی بیشتر شوروی از حزب دموکراتیک خلق میشد.
نقطه عطف کشمکشهای حزب و رژیم مرگ مرموز میر اکبر خیبر از رهبران حزب در ۲۸ فروردین ۱۳۵۷ (۱۷ آوریل ۱۹۷۸) بود. روند تشیع جنازه وی منجر به تظاهرات وسیعی در شهر کابل شد که حکومت را به وحشت انداخت. نزدیک به پانزده هزار نفر در جریان تشیع جنازه وی شرکت داشتند.
در شب ۲۵ آوریل اعلام شد که برخی رهبران حزب دموکراتیک از جمله نورمحمد ترکی و ببرک کارمل دستگیر شدهاند. بسیاری دیگر از مقامات حزبی نیز یا مانند حفیظ الله امین در منازل تحت نظر قرار گرفته یا مخفی شدند. از آنجا که پس از تشیع خیبر احتمال دستگیری رهبران حزب توسط رژیم میرفت، پیش از آغاز آن برنامه ریزیهایی به ویژه با هماهنگی حفیظ الله امین رهبر شاخه نظامی جناح خلق با افسران حزبی صورت گرفته بود که در راس آنها سید محمد گلاب زوی عضو رابط افسران کودتا، سرگرد اسلم وطنجار فرماندهی نیروی زرهی کودتا و سرهنگ عبدالقادر رییس ستاد نیروی هوایی، قرار داشتند و در آماده باش قرار گرفته که در صورت لزوم اقدام به بدست گیری قدرت نمایند.
در آخر با دستور حفیظ الله امین که توسط پسرش به گلاب زوی ابلاغ شد کودتا در ساعات آغازین روز ۷ ثور- اردیبهشت ۱۳۵۷ (۲۷ آوریل ۱۹۷۸) آغاز و طی آن مراکز مهم از جمله وزارت دفاع تصرف و کاخ ریاست جمهوری به محاصره درآمد و پس از مقاومت شدید نیروهای گارد ریاست جمهوری که تا صبح ۸ اردیبهشت_۲۸ آوریل ادامه داشت، در زمانی که مقاومت گارد به پایان رسید یکی از کوماندوهای کودتا وارد کاخ شده و کل حاضرین بیش از سی تن از جمله خانواده، اقوام و اطرافیان و در آخر از همه خود داوود خان با شلیک رگبار گلوله به قتل رسیدند. در این زمان با تشکیل شورای انقلابی، در ۱۰ اردیبهشت (۳۰ آوریل) نور محمد ترکی دبیر کل حزب دموکراتیک خلق به عنوان رییس شورا و نخست وزیر انتخاب شد.
در این کودتا علیرغم اظهار نظرهای مختلف از جمله گفته سرهنگ عبد القادر که هر گونه دخالت خارجی را مردود شناخته بود اما هماهنگی، نقش وتمایل شوروی در آن محسوس است که از جمله موارد آن دستور امین به گلاب زوی در صبح ۷ اردیبهشت در مورد تماس با مسکو و اعلام خبر قصد انجام عملیات و شناسایی سریع دولت کودتا در زمانی که هنوز درگیریها در کابل وجود داشت، نشان از پشتیبانی شوروی از کودتا گران بود.
آغاز شورشها
در سال ۱۳۵۷ (۱۹۷۸) ترکی مجموعهای از اصلاحات ریشهای برخی سنن مدنی اسلام به خصوص قوانین ازدواج و ریشه کن نمودن فئودالیسم را در افغانستان مد نظر قرار داده۲۷ و در این میان دولت وی اجازه هیچ گونه مخالفتی را با روند اصلاحات خود نمیداد۲۸ و در جواب نا آرامیهایی که در سطح کشور بروز کرده بود با خشونت پاسخ میگفت. گفته میشود که در مدت زمان میان کودتای هفتم ثور در اردیبشهت ۵۷ تا تهاجم شوروی در دی ۱۳۵۸ نزدیک به ۲۷٫۰۰۰ نفر که شامل تعدادی از روحانیان و بزرگان روستایی نیز بود،۲۹۳۰ در زندان مخوف پلچرخی در نزدیکی کابل اعدام شده بودند. بسیاری از اشخاص برجسته سنتگرا، بزرگان و موسسان دینی و روشنفکران نیز از کشور گریخته بودند.۳۱
قسمتهای وسیعی از کشور را شورش فرا گرفت. بعدها دولت پرچم به ریاست ببرک کارمل که پس از تهاجم شوروی تشکیل شده بود، عنوان نمود که در دوران حکمرانی ترکی و امین ۱۱٫۰۰۰ تن به جهت مقابله با شورشها اعدام شده بودند.۳۲
در اواسط سال ۵۷ شورش در قبایل نورستانی واقع در دره کنر در قسمت شمال شرقی کشور در نزدیکی مرز با پاکستان آغاز و به سرعت به سایر گروههای قومی سرایت کرد. شورش در هرات با تحت کنترل درآوردن شهر به رهبری اسماعیل خان یکی از افسران جدا شده از تیپ ۱۷ ارتش در هرات که بعدها به یکی از رهبران معروف جهادی بدل شد، در ماه اسفند ۱۳۵۷ (مارس ۱۹۷۹)آغاز شد. شورش هرات بین ۳٫۰۰۰ تا ۵٫۰۰۰ هزار کشته و مجروح به جای گذاشت. حدود ۱۰۰ نفر از اتباع شوروی و خانواده هایشان نیز جز کشته شدهها بودند.۳۳۳۴
محاسبات دقیق اعلام میدارد که از بیش از ۸۰٫۰۰۰ سرباز ارتش افغانستان، بیشتر از نیمی از آنان گریخته یا به قیام کنندگان پیوسته بودند.۳۵
روابط افغانستان و شوروی
کمکهای همهجانبه اتحاد جماهیر شوروی به سرعت از سال ۱۲۹۸ (۱۹۱۹) با استقلال این کشور از انگلستان، در دوران سلطنت امانالله شاه آغاز شد و همچنین اولین کشوری در جهان بود که استقلال آن کشور را به رسمیت شناخت. این پشتیبانیها در زمانی صورت میگرفت که هنوز از انقلاب روسیه چندی نگذشته بود و هنگامی که حکومت تازه تاسیس روسیه، خود درگیر جنگ داخلی با طرفداران رژیم سابق تزاری معروف به روسهای سفید بود. در آن زمان این کشور اقدام به تهیه سلاحهای سبک، مهمات و تامین زرادخانه، کارخانه باروت سازی، تعدادی هواپیما و (مطابق اسناد منتشره از منابع شوروی) مبلغ یک میلیون روبل طلا جهت پشتیبانی از مقاومت افغانها در طول جنگ سوم انگلیس و افغانستان نمود، در موردی دیگر به دنبال ممنوعیت ترانزیت کالاهای افغان از خاک هندوستان (پاکستان کنونی)، با ایجاد معاهدهای، کالاهای افغانستان بدون پرداخت عوارض از خاک شوروی عبور میکرد.
اتحاد شوروی مجدداً در سال ۱۹۴۲ مبادرت به تقویت نیروهای افغان با تهیه سلاحهای سبک، هواپیما و تاسیس مراکز آموزشی در تاشکند (پایتخت جمهوری شوروی ازبکستان) نمود. همچنین نظامیان شوروی و افغانستان همکاریهای دائمی خود را از سال ۱۹۵۶ آغاز کردند که دلیل اصلی آن میتواند تسلیح پاکستان توسط آمریکا و عدم قبول آن کشور به فروش سلاح به افغانستان باشد و در سال ۱۹۷۰ با امضای یک موافقتنامه، اتحاد شوروی اقدام به ارسال مستشاران نظامیکرد.
در دسامبر ۱۹۷۸ (۱۳۵۷) معاهدهای پیش از شروع جنگ به امضا رسید که بر اساس آن دولت کمونیست افغانستان جهت پشتیبانی نظامی به اتحاد شوروی مجوز داد. در مجموع افغانستان در اکثریت امور اعم از نظامی، فنی، تجاری و غیره وابستگی کاملی به شوروی داشت.۳۶
شرایط منطقهای و بینالمللی در زمان اشغال افغانستان
پس از روی کار آمدن جمهوری دموکراتیک افغانستان، در همین زمان رابطه با اتحاد شوروی که در اواخر جمهوری گذشته به جهت اختلاف داوود خان و برژنف تنزل یافته بود را در ۱۴ آذر ۱۳۵۷ (۵ دسامبر ۱۹۷۸) با امضای یک معاهده دوستی دو جانبه از سر گرفته شد.
در ۱۲ تیر ۱۳۵۸ (۳ ژوئیه ۱۹۷۹) ریاست جمهوری ایالات متحده جیمی کارتر اولین دستورات را مبنی بر کمک به مبارزین (مجاهدین) علیه حکومت تحت پشتیبانی شوروی را به امضا رساند.۳۷ هدف ایالات متحده از این طرح که بر اساس تز زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی آمریکا انجام میگرفت، کشاندن اتحاد شوروی به "تله افغانستان" بود۳۸ لاکن حضور نظامی روسها در منطقه دارای سابقهای طولانی در تاریخ است. در جریان رقابتهای سیاسی_نظامی امپراتوریهای بریتانیا و روسیه در آسیای میانه که به اصطلاح " بازی بزرگ " مطرح است، در سال ۱۲۶۴ (۱۸۸۵) منجر به درگیری نظامی با نیروهای افغان در دوران امیر عبدالرحمان خان در منطقه پنجده در شمال افغانستان شد که در نهایت با پیروزی قوای تزاری و تصرف نواحی جنوبی رود آمودریا به پایان رسید.
صرف نظر از رقابتهای بازی بزرگ، به طور حتم از دلایل مداخلات نظامی روسیه در افغانستان و منطقه آسیای میانه پیروی از سیاست دستیابی به آبهای گرم که منتسب به وصیتنامه پتر کبیر میباشد (که در مورد وجود چنین وصیت نامهای تردید وجود دارد)، صورت گرفته که همین برنامه نیز توسط اتحاد شوروی مورد پی گیری قرار گرفت لاکن بیشتر با سعی بر اعمال نفوذ و تاثیرگذاری و مداخله در سیاست داخلی افغانستان.
همانطور که عنوان شد توجه به منطقه در دوران شوروی نیز دنبال شد که از نمونههای آن ارسال میلیونها روبل کمک اقتصادی و نظامی بین سالهای ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۷ (۱۹۵۵_۱۹۷۸) در دوران حکومت ظاهر شاه و داوود خان میباشد.۳۹
در بهمن ۱۳۵۷ (فوریه۱۹۷۹) وقوع انقلاب اسلامی در همسایه افغانستان، ایران منجر به برکناری محمد رضا پهلوی پادشاه مورد پشتیبانی آمریکا شد و در همان زمان «آدولف دابز» سفیر ایالات متحده در افغانستان توسط ستیزه جویان «حزب ستم ملی» ربوده و در طی حملهای که جهت آزاد سازی وی توسط پلیس افغانستان و یاری مشاوران شوروی انجام گرفت به قتل رسید. قتل سفیر آمریکا تاثیر مهمی در تیرگی روابط افغانستان و ایالات متحده داشت.۴۰
ایالات متحده در آن زمان ۲۰ کشتی نظامی در خلیج فارس و دریای عرب که شامل دو ناو هواپیمابر نیز میشد، مستقر کرد بود که یکی ناوها به طور ثابت در خلیج فارس به جهت تهدیدهای جنگی بین آمریکا و ایران مستقر شده بود.۴۱
در ۶ فروردین ۱۳۵۸ (۲۶ مارس ۱۹۷۹) پیمان صلحی بین اسرائیل و مصر با پشتیبانی آمریکا منعقد شد، شوروی مشاهده نمود که موافقتنامه مذکور امتیاز بزرگی برای آمریکا محسوب میشود و میدید که این معاهده صرفاً نه یک موافقتنامه صلح میان متحد سابقشان مصر و اسرائیل مورد پشتیبانی آمریکا، بلکه یک پیمان نظامی است۴۲ به طوری که یکی از روزنامههای شوروی بیان کرد که اکنون مصر و اسرائیل «ژاندارم پنتاگون» هستند. در مجموع آمریکا در آن زمان بیش از ۵٫۰۰۰ موشک به عربستان سعودی فروخته و همچنین منبع پشتیبانی شورشیان سلطنت طلب یمن شمالی در جنگ داخلی آن کشور بر ضد دولت ناصریست شده بود.
همچنین اتحاد شوروی در گذشته روابط مستحکمی با عراق داشت که اکنون رو به ضعف نهاده بود. در ژوئن ۱۹۷۸ (خرداد و تیر ۱۳۵۷) عراق جهت معامله تسلیحاتی با غرب وارد مذاکره شد و سلاحهایی نیز از فرانسه و ایتالیا خریداری کرد، با این وجود هنوز هم بخش اعظم معاملات تسلیحاتی عراق با شوروی، اعضای پیمان ورشو و جمهوری خلق چین صورت میگرفت.
در کل، وضعیت موجود به خصوص در منطقه خاورمیانه به شدت متشنج و بحران آفرین بود.
اقدامات نظامی شوروی پیش از اشغال افغانستان
دولت افغانستان معاهدهای محرمانه در دسامبر ۱۹۷۸ (آذر ۱۳۵۷) به امضا رسانده بود که به موجب آن میتوانست از قوای شوروی تقاضای کمک نظامی داشته باشد.
تقاضاهای مکرر افغانها در بهار و تابستان ۱۳۵۸ (۱۹۷۹) صورت پذیرفت. در خواستهای اصلی مبنی بر کمک به تامین امنیت و یاری رسانی در مبارزه با شورشیان مجاهدین بود. دولت افغانستان در ۲۵ فروردین ۱۳۵۸ (۱۴ آوریل ۱۹۷۹) تقاضای اعزام ۱۵ تا ۲۰ هلیکوپتر همراه با پرسنل مربوط به آن را نمود که دولت شوروی نسبت به درخواست افغانها در ۲۶ خرداد ۱۳۵۸ (۱۶ ژوئن) همان سال با اعزام دستههای تانک، خودروهای زرهی و نیرو جهت حفاظت از دولت و همچنین فرودگاههای نظامی بگرام و شیندند واکنش نشان داد، همچنین یک گردان هوابرد بدون تجهیزات با هواپیما در ۱۶ تیر (۷ ژوئیه) به فرماندهی سرهنگ آ. لماکین به صورت پنهانی و در پوشش کارشناسان فنی در فرودگاه بگرام به زمین نشستند البته این نفرات مستقیماً تحت امر مافوق نظامی خود بودند و دخالتی در اوضاع سیاسی جاری نداشتند و در حقیقت نقش محافظان شخصی رییس جمهور ترکی را بر عهده داشتند.
در آن زمان چندین سیاستمدار برجسته حزب کمونیست شوروی از جمله الکسی کاسیگین و آندره گرومیکو مخالف مداخله نظامی در افغانستان بودند.
بعد از یک ماه مقامات افغان خواستار اعزام هنگ و یگانهای بزرگتر را خواستار بودند.
در تیر ماه دولت تقاضای اعزام دو واحد موتوریزه را نمود و در روزهای بعد اعزام سریع یک واحد هوایی را خواستار شدند. تکرار درخواستهای بیشتر و تقاضاهای گوناگون تا دی ۵۸ (دسامبر ۱۹۷۹)، سه ماه پس از روی کار آمدن امین ادامه داشت. البته دولت شوروی عجله چندانی در اجابت خواسته افغانها نشان نمیداد که چه بسا به دلیل عدم تمایل اولیه مقامات شوروی به مداخله نظامیبود.
شورشیان ضد کمونیست بیشتر از طرف ایالات متحده مورد پشتیبانی بودند. مدیر پیشین سیا و وزیر دفاع اسبق آمریکا «رابرت گیتس» در خاطراتش عنوان نمود که در پوشش سرویس اطلاعاتی آمریکا از شش ماه قبل از اقدامات نظامی شوروی در افغانستان، تهیه کمکهای مالی به گروههای مجاهدین آغاز شده بود. رییس جمهور جیمی کارتر با امضای یک سری دستورات اجرایی در ۱۲ تیر ۱۳۵۸ (۳ ژوئیه ۱۹۷۹) به سیا جواز انجام عملیات تبلیغاتی بر ضد رژیم کمونسیتی افغانستان را داده بود.۴۳
در سال ۱۹۹۸ برژینسکی در مصاحبهای۴۴ با نشریه فرانسوی "لو نوول آبزرواتور" عنوان نمود: ما روسها را مجبور به مداخله نکردیم، ولی تعمداً احتمال مداخله آنان را افزایش دادیم... که در این مورد انجام عملیات مخفیانه عالی ترین راه کار بود. این کار تاثیر بسزایی بر نقشههای شوروی در تله افغانستان داشت... روزی که شوروی رسماً تهاجم به افغانستان را آغاز کرد من به رییس جمهور کارتر نوشتم که:"هم اکنون زمان آن است که یک جنگ ویتنام را به شوروی تقدیم کنیم."۴۵۴۶ البته برژینسکی تاکید دارد که تا هفته بعد از تهاجم به افغانستان هیچ نیرویی به پشتیبانی از شورشیان افغان فرستاده نشد.
او بیان میدارد که اعمال بعدی به آسانی قابل اثبات هستند، وی عنوان میدارد "عملکردها روشن هستند!"۴۷
دو سند غیر محرمانه پیش از تهاجم شوروی توسط کارتر به امضا رسید که در آنها از اختصاص پشتیبانیهای مالی یا غیر نظامی به صورت مستقیم و یا توسط کشور ثالث به شورشیان افغان تاکید شده بود و انتشار "جهانی" "غیرقابل انتساب به تبلیغات" جهت آشکار نمودن چهره دولت چپگرا افغانستان" که مستبد و مطیع و چاپلوس اتحاد شوروی " بود و مطلع نمودن جهانیان از "تلاش شورشیان افغانستان در بازپسگیری اقتدار کشورشان". با این حال عملکردهای آن زمان نشان میدهد که تهیه نیرو برای شورشیان تا سالهای ۱۳۵۸-۵۹ (۱۹۸۰) به وقوع نپیوست.۴۸۴۹
با امضای حکمی از طرف ریاست جمهوری در ۱۲ تیر ۱۳۵۸، کارتر مجوز اختصاص بوجه جهت پشتیبانی از مجاهدین مخالف دولت را که قسمتی از برنامه آژانس مرکزی اطلاعات (سیا) تحت عنوان «عملیات گردباد» میشد را صادر کرد.۵۰
بر اساس اطلاعات کا گ ب، رهبر شوروی احساس مینمود که امین خود در بیثباتی اوضاع در افغانستان نقش دارد. به دنبال کودتای امین و به طبع آن قتل ترکی، مقر کا گ ب در کابل هشدار داد که وی به دنبال راهاندازی «سرکوبهای خشن و در نتیجه آن پاکسازی جناح مخالف» است.۵۱ شوروی اقدام به تاسیس کمیسیونی ویژه درباره افغانستان با شرکت ریاست کا گ ب یوری آندروپف، عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست بوریس پونومارف و وزیر دفاع دیمیتری اوستینف نمود.
پس از اردیبهشت ۵۸ (آوریل ۱۹۷۸)، کا گ ب اطلاع داد که امین دست به تصفیه مخالفان از جمله طرفداران شوروی زدهاست. وفاداری وی به مسکو زیر سوال رفته بود و در از سرگیری ارتباط دیپلماتیک با پاکستان و به احتمال جمهوری خلق چین مورد تردید واقع شده بود. به ویژه در ملاقاتهای محرمانهاش با جی. بروس آمستوتس کاردار سفارت آمریکا در کابل، زمانی که هنوز هیچ توافقی بین امین و ایالات متحده حاصل نشده بود، باعث گسترش شک و تردید در کرملین شد.۵۲
اطلاعات کسب شده توسط ماموران کا گ ب در کابل آخرین دلایل را جهت حذف امین فراهم کرد. احتمال داده میشد که دو محافظ شخصی اش عوامل قتل رییس جمهور سابق نور محمد ترکی بوده باشند و این تردید نیز وجود داشت که وی خود عامل سیا باشد. مسئله آخری، در هر حالت، هنوز هم مورد تردید است زیرا امین به صورت رسمی مکرراً وفاداری خود را به اتحاد شوروی نشان داده بود. ژنرال شوروی واسیلی زاپلاتین، مشاور سیاسی، در آن زمان ادعا نمود که چهار وزیر رییس جمهور ترکی (که به احتمال قوی امین نیز جز آنان بود) مقصر ایجاد بیثباتی در کشور بودند. لاکن به هر ترتیب وی در تایید این موضوع ناکام بود.۵۳
به هر صورت در دهه ۵۰ شمسی (۷۰ میلادی)، اتحاد شوروی به راس بالاترین میزان تحکم در مقایسه با ایالات متحده دست یافته بودنیاز به ذکر منبع، چنانچه معاهده سالت ۱ جهت ایجاد همکاریهای دو جانبه در مورد کاهش سلاحهای اتمی و فناوریهای میان دو کشور به امضا رسیده بود. در دومین مرحله گفتگوها بین رهبر شوروی برژنفبرژنف و ریاست جمهوری آمریکا کارتر بازدهی معاهده سابق با انعقاد معاهده سالت ۲ در خرداد ۱۳۵۸ (می ۱۹۷۹) پیگیری شد (سنای ایالات متحده این معاهده را به تصویب نرساند و عملاً به اجرا در نیامد که ظاهراً در اعتراض به حمله شوروی به افغانستان بود). این روال سرانجام نتیجه خود را نمایان ساخت و راه را برای نفوذ و در نهایت تهاجم نظامی به افغانستان جهت حفظ و تحکیم رژیم افغانستان و مداخله نظامی در آن کشور انجامید.نیاز به ذکر منبع
ورود و اشغال افغانستان
در ۹ شهریور ۱۳۵۸ (۳۱ اکتبر ۱۹۷۹)، مخبرین شوروی در ارتش افغانستان که تحت فرمان دایره داخلی مشاوران زیر نظر رهبری شوروی، برژنف قرار داشتند اعلام کردند که تانکها و سایر تجهیزات بسیار مهم نظامی نیاز به تقویت دارند. در ضمن، برقراری ارتباط با مناطق خارج از کابل مشکل بود و پایتخت در انزوا قرار داشت.
با وخیم شدن اوضاع امنیتی، در ۴ دی (۲۵ دسامبر) تعداد زیادی از نیروهای هوابرد شوروی در کابل فرود آمدند. همزمان امین به دفتر ریاست جمهوری در کاخ تاج بیگ نقل مکان کرد، زیرا گمام مینمود این مکان امنیت وی را از تهدیدات تامین مینماید. بنا به اظهارات سرهنگ توخارینف و مریمسکی، امین از تحرکات ارتش اطلاع کامل داشت، همچنین درخواست اعزام ارتش شوروی را به شمال افغانستان در ۲۶ آذر (۱۷ دسامبر) مطرح کرده بود.۵۴۵۵ برادر وی و ژنرال دیمیتری چیانگف طی ملاقاتی با فرماندهی سپاه چهلم پیش از آغاز تهاجم، اقدام به تایین مسیرها و مکانهای استقرار دستههای ارتش نموده بودند.۵۶ در ۶ دی (۲۷ دسامبر)، ۷۰۰ نفر از نفرات شوروی در یونیفرم افغانی، شامل نیروهای ویژه کا گ ب و گ ار یو از گروههای آلفا و زینت، مراکز مهم دولتی، نظامی و ساختمان رادیو و تلویزیون در کابل به همراه هدف اصلیشان کاخ ریاست جمهوری تاج بیگ را تصرف کردند.
در ساعت ۱۹:۰۰ عملیات نابودی مراکز ارتباطی کابل و فلج نمودن فرماندهی ارتش افغانستان توسط گروه زینت به فرماندهی کا گ ب آغاز شد. در ساعت ۱۹:۱۵، حمله به کاخ تاج بیگ آغاز شد و به صورتی که در برنامه حمله پیش بینی شده بود، رییس جمهور حفیظ الله امین کشته شد. همزمان نیز سایر اهداف تحت تصرف درآمدند، از جمله وزارت کشور که در ساعت ۱۹:۱۵ اشغال شد. عملیت تا صبح فردا، ۷ دی (۲۸ دسامبر) به پایان رسید.
فرماندهی ارتش شوروی در ترمذ، واقع در مرز ازبکستان با افغانستان، از طریق رادیو کابل اعلام کرد که افغانستان از سیطره حکومت امین رها شدهاست. بنا بر اظهارات پولیت برو (کمیته اجرایی حزب کمونیست) اتحاد شوروی به تبع معاهده دوستی، همکاری و حسن همجواری اقدام به گسیل نیرو به افغانستان نمودهاست و حفیظ الله امین توسط دادرسی که توسط شورای مرکزی انقلابی افغانستان صورت پذیرفت، اعدام شدهاست.
شورای انقلابی در آن موقع ببرک کارمل معاون سابق نخست وزیر و رهبر جناح پرچم را که به دنبال تصاحب قدرت توسط جناح خلق، به سمت کم اهمیت سفارت چکسلواکی تنزل مقام یافته و سپس عزل شده بود را به عنوان رهبری دولت جدید انتخاب نمودند که در حقیقت دست نشانده مستقیم شوروی بود. وی نیز بر حضور نظامی شوروی تاکید داشت.۵۷
نیروی زمینی شوروی در تاریخ ۶ دی (۲۷ دسامبر)، تحت فرماندهی مارشال سرگی سوکولف از جانب شمال وارد افغانستان شد. در صبح، گارد ۱۰۳ هوابرد «ویتبسک» در فرودگاه بگرام به زمین نشست و سایر دستههای شوروی نیز در حال پیشروی بودند. نیروهایی که وارد افغانستان شده بودند، در جمع شامل لشکر ۱۰۳ هوابرد، تحت فرماندهی سپاه چهلم و متشکل از گارد ۱۰۸ و ۵ لشکر موتوریزه، بخش ۸۶۰ هنگ موتوریزه، بخش ۵۶ تیپ هوابرد تهاجمی، جوخه هوایی مختلط ۳۶. سپس ۲۰۱ ستون و لشکر ۵۸ موتوریزه همراه با سایر یگانهای کوچکتر وارد کشور شدند.۵۸
در مجموع، میزان اولیه نیروهای شوروی حدود ۸۰٫۰۰۰ سرباز، ۱٫۸۰۰ تانک و ۲٫۰۰۰ زره پوش جنگنده بود. در دومین هفته از تهاجم، هواپیماهای جنگنده شوروی بالغ بر ۴٫۰۰۰ درگیری در کابل داشتند.۵۹
با رسیدن دو لشکر بعدی، جمعاً تعداد نیروها بیشتر از ۱۰۰٫۰۰۰ پرسنل بود.
مواضع بینالمللی نسبت به تهاجم شوروی
مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز طی صدور قطع نامهای با ۱۰۴ رای موافق در مقابل ۱۸ رای، نسبت به تهاجم شوروی به افغانستان اعترض نمود،۶۰ همچنین وزرای خارجه ۳۴ کشور اسلامی با صدور بیانیهای که در آن شوروی به عنوان مقصر و مهاجم در اشغال شناخته شده بود خواستار "خروج سریع و بدون قید و شرط نیروهای اشغالگر"از کشور مسلمان افغانستان شدند. "۶۱
روند اشغال
در تاریخ ۶ دی (جدی) ۱۳۵۸ خورشیدی، لشکر ۴۰ زرهی ارتش سرخ به افغانستان حمله کرد.۶۲ مراحل ابتدایی اشغال کشور شامل اولین درگیریها با گروههای متعدد مبارز بود.۶۳ دستههای نظامی شوروی شکل هوایی و زمینی وارد کشور شده و به سرعت کنترل مراکز مهم شهری اعم از پایگاههای نظامی و تاسیسات راهبردی را در اختیار گرفتند. با این حال حضور نیروهای شوروی تاثیری بر آرامش کشور نگذاشت. در داخل تشدید احساسات ملی گرایانه باعث تشدید ناآرامیها میشد.۶۴
ببرک کارمل ریاست جمهوری جدید افغانستان به علت افزایش ناآرامی و درگیریها و به دلیل عدم اعتماد نسبت به ارتش افغانستان که ناکارآمدی خود را در مبارزه با اغتشاشات ثابت کرده بود، از سپاه چهلم تقاضا داشت که خود پا به میدان گذاشته و شورشها را سرکوب نماید.۶۵
به این ترتیب قوای شوروی خود راساً اقدام به مبارزه علیه فعالین شهری، نیروهای قبیلهای (که در اصطلاح محلی لشکر نامیده میشدند) و برخی مواقع نیز متمردین در ارتش افغانستان نمود. آنها ناچار بودند که دائماً در حال نزاع بوده و عملیات هوایی و توپخانه به کارهای کوچکشان بدل گشته بود.۶۶
اسفند ۱۳۵۸ تا اردیبهشت ۱۳۶۴ (مارس ۱۹۸۰_آوریل ۱۹۸۵): درگیریهای شوروی
تا این زمان جنگ به شکل دیگری گسترده شده بود. ارتش شوروی شهرها و محورهای اصلی مواصلاتی را تحت تصرف خود درآورده بود، در حالی که گروههای مجاهدین در قالب جنگهای چریکی به دسته جات کوچکتر تقسیم شده بودند.
تقریباً ۸۰ درصد کشور از کنترل دولت خارج شده بود.۶۷ دستههای نظامی در مناطق استراتژیک در شمال و شمال شرق به خصوص در امتداد جاده منتهی به کابل مستقر شده بودند. در غرب، شوروی با قدرت سعی بر جلوگیری از نفوذ از ایران داشت و نیروهای ویژه آنان عملیات مخفیانهای در خاک ایران در پایگاههای مشکوک به حضور مجاهدین انجام میدادند.۶۸ برخی مناطق نورستان در شمال شرق و مناطق هزاره جات در ارتفاعات مرکزی افغانستان، تقریباً با توسل به درگیری و زد و خورد غیرقابل نفوذ بودند و میتوان گفت که روال مستقلی در آنجا جریان داشت.
ارتش مذکور هر از چند گاهی، حملاتی را همراه با چند لشکر در مناطق تحت کنترل مجاهدین به اجرا در میآورد. بین سالهای ۱۳۵۸ و ۶۴ (۱۹۸۰ و ۱۹۸۵) نه عملیات در دره استراتژیک پنجشیر صورت پذیرفت لاکن تاثیری بر کنترل دولت در این منطقه نداشت.۶۹ همچنین عملیات سنگینی در ولایات همسایه پاکستان که شهرها و پاسگاههای مرزی دولتی تحت تسلط مجاهدین قرار داشت، رخ داد. حملات سنگین شوروی باعث شکستن محاصرهها میشد اما مجاهدین مرتباً جهت پاکسازی و باز پس گیری سرازیر میشدند.۷۰ در غرب و جنوب، درگیریهای بیشتری وجود داشت به جز در شهرهای هرات و قندهار که همیشه تا اندازهای با مقاومت تحت کنترل بودند.۷۱
شوروی از قبل خود را برای نقش فعال در مبارزه با شورشیان آماده نکرده بود و تصور نمیکرد که درگیر یک جنگ طولانی مدت شود و عموماً سعی بر پایین نگه داشتن حضورشان داشت به این جهت بیشتر ارتش افغانستان را پشتیبانی میکردند.
به هر صورت حضور شوروی در کشور اثر معکوس به دنبال داشت و به عوض تامین آرامش، باعث گسترش فعالیت، قدرت گیری و شمار مجاهدین شد.۷۲ گمان شوروی بر این بود که نیروهایشان بیشتر به قدرت و استحکام ارتش افغانستان و تامین امنیت شهرهای بزرگ و خطوط ارتباطی و ترابری کمک خواهند نمود.۷۳
در ارتش افغانستان در صورت وسیعی موضوع فرار از خدمت و گریز از درگیریها وجود داشت به خصوص که در نبردها، نیروهای شوروی آنان را به شکل پیادهنظام مورد استفاده قرار داده و خود در خودروهای زرهی و توپخانهها مستقر میشدند. وجود این دیدگاه که سربازان افغان را سطح پایین و بی فایده تلقی میکرد، موجب تضعیف روحیه آنان میشد زیرا بسیاری از نیروهای افغان نه به جهت طرفداری و گرایش به دولت و مرام آن، بلکه صرفاً برای حقوقهای ماهیانه ارتش گرد آمده بودند.
شوروی جهت سرکوب شورشها اقدام به تهیه سه استراتژی نمود.۷۴ اولین آن ارعاب و کشتار جمعی به هدف آشفته نمودن مناطق با استفاده از بمبارانهای هوایی که کارآمد تر از عملیات زمینی بود که منجر به نابودی دهکدهها، احشام و محصولات زراعی میشد که هدف آن از بین بردن روستاهای نزدیک به مقرهای چریکهای مجاهد و یا مشکوک به حضور یا یاری رسانی به آنان بود که مبادرت به یورش به دستههای شوروی و کاروانهای نظامی مینمودند. مردمان محلی نیز ناچار به انتخاب فرار از خانه و محل زندگیشان و یا مرگ در زیر بمباران بمباران روزانه بودند که زندگی در آن مناطق را غیر ممکن ساخته بود. با توجه به گریز اجباری مردم از محل سکونتشان، شوروی امید به محرومیت گروههای مقاومت از پشتیبانی و سلب امنیت پناهگاه هایشان داشت. استراتژی بعدی اقدام به تخریب درونی بود که این موضوع مستلزم نفوذ جاسوسان به درون گروههای مقاومت و کسب اطلاعات و پرداخت رشوه به قبایل و سران محلی جهت دست کشیدن از انجام تحرکات نظامیبود و در نهایت امر شوروی با توسل بر تهاجمات نظامی در داخل قلمروی چریکهای مقاومت سعی بر ریشه کنی و تحدید حوزه نفوذ آنان داشت. تجسسهای کلاسیک و انهدام به وسیله هلیکوپترهای ام ۲۴ که اقدام به پوشش نیروهای زمینی و خودروهای زرهی مینمودند، انجام میپذیرفت.
مکمل این استراتژیها در سرکوب قیام، استفاده از نیروی خاد (خدمات امنیت دولتی_سرویس امنیتی افغانستان) برای جمعآوری اطلاعات، نفوذ در گروههای مجاهدین، پخش اخبار و اطلاعات کاذب، رشوه به نیروهای مسلح قبایلی و سازماندهی یک نیروی نظامی وابسته به دولت بود. هرچند که ارزیابی عملکرد موفقیت خاد در نفوذ به گروههای مجاهدین دشوار است، لاکن این اتفاق نظر وجود دارد که نفوذ این دستگاه به بسیاری از پایگاههای گروههای مقاومت در افغانستان، پاکستان و ایران با موفقیت همراه بودهاست.۷۵ خاد تصور مینمود که موفقیت ویژهای در روشن نگاه داشتن آتش اختلافات سیاسی میان گروههای مقاومت دارد اما نتایج بی فایدهای بعضاً بروز مینمود.۷۶ خاد بارها اقدام به ایجاد موافقتنامههای بی طرفی جهت جلوگیری از جهت گیریهای سیاسی در قبایل مختلف نمود که البته مواردی از موفقیت در حفظ وفاداری برخی از آنان به چشم میخورد اما بسیاری از این موارد بیثبات و زودگذر بودند. سرندوی، نیروی نظامی ژاندارم تحت کنترل خاد، نتیجه درهمی در جنگ میداد. حقوق مکفی و اسلحه مناسب باعث جذب تعداد زیادی نیروی تازهنفس میشد، هرچند که امکان داشت که لزوماً این افراد طرفدار نظام کمونیستی نباشند. در طرف دیگر ماجرا مسئلهای که به چشم میخورد این بود که بسیاری از نیروهای جذب شده در حقیقت ار اعضای گروهای مجاهد بودند که جهت تحصیل پول و سلاح و دسترسی به مهمات و در عین حال جمعآوری در مورد عملیات آتی به عضویت سرندوی درآمده بودند.۷۷
در سال ۱۳۶۴ (۱۹۸۵) حدود نفرات ذخیره شوروی به ۱۰۸٫۸۰۰ تن افزایش و درگیریها در سراسر کشور گسترده شده بود که بدین ترتیب این سال را به خونین ترین سال جنگ بدل کردن بود. به هر ترتیب، علیرغم دشواریهای جنگ، مجاهدین توانایی استقامت در میادین نبرد و مقاومت در برابر شوروی را از خود نشان میدادند.
۱۳۵۸ (۱۹۸۰): قیام برضد حضور شوروی و دولت افغانستان
در سالهای پایانی دهه ۵۰ در دهه ۶۰ خورشیدی (دهه ۱۹۸۰)، جنبش مقاومت افغان با پشتیبانی ایالات متحده، پاکستان، ایران، عربستان سعودی، بریتانیا، مصر،۷۸ جمهوری خلق چین و سایر کشورها با تحریک احساسات بینالمللی جهت مقاومت در برابر ارتش مجهز و پر هزینه شوروی دریافت مساعدت داشت.
آمریکا میدید که در حقیقت جنگ افغانستان به یک نبرد تمام عیار جنگ سرد بدل گشته و بدین ترتیب پیروی برنامه گردباد، سیا اقدام به یاری رسانی به نیروهای درگیر به واسطه سرویس اطلاعاتی پاکستان مینمود.۷۹۸۰
پدیدهای مشابه فعالیت مبارزین افغان در کشورهای اسلامی_عربی، ظهور مبارزانی بود که به خاطر پول یا مسائل اعتقادی برای جهاد با نیروهای کمونیست راهی افغانستان میشدند. برجسته ترین شخصیت در این میان جوانی سعودی به نام اسامه بن لادن بود که گروه عرب وی سرانجام با نام القاعده دارای شهرت بینالمللی شد. جنگ باعث به وجود آمدن رهبران مطرحی شده بود.۸۱۸۲۸۳
جنبش مقاومت افغان در هرج و مرج زاده، گسترده و بر آن اساس پیروز شد و بدین ترتیب شیوه مشخصی را نیز برای حکومت کردن نیافت.
گفته میشود که تمامی منازعات با پشتیبانی و دستمزدهای جنگ سالاران محلی صورت میپذیرفت. چنانکه درگیریها گستردهتر میشد، پشتیبانیهای خارجی و پیوستگی بیشتر سایر مناطق نیز افزایش مییافت. پس همواره، رشد و فعالیت سازمان مجاهدین و گسترش فعالیتشان به ازدیاد پایگاهها میانجامید.۸۴
بر اساس تخمینهای اولیو روی محقق افغانستان شناس، با گذشت پنج سال از آغاز جنگ ۴٫۰۰۰ پایگاه وابسته به مجاهدین شکل گرفته و مشغول به فعالیت بودند که بیشترشان به یکدیگر مرتبط و با هفت حزب عمده مستقر در پاکستان که در عمل منبع تامین و نظارت و رهبری ایشان بود، در ارتباط بودند. فرماندهان عمده حدود بیش از ۳۰۰ نفر و چندین پایگاه و حداقل یک ناحیه و یا یک واحد را تحت کنترل داشتند. در راس سازمان بزرگان روحانی دارای نقش و جایگاه ویژه و فعالی بودند. عملیاتهای متعدد و گستردهای در حوزه فعالیت احمد شاه مسعود، مشهورترین فرمانده مجاهدین در دره پنجشیر در شمال کابل صورت میپذیرفت. وی حداقل حدود ۱۰٫۰۰۰ دسته مسلح را تا پایان جنگ آموزش داده و کنترل وسیعی بر مناطق تاجیک نشین شمال شرق افغانستان تحت هیئت سرپرست شمال داشت.۸۵
روی همچنین به توصیف و شرح تقسیم بندیهای منطقه، قومی و فرقهای گوناگون در سازمان مجاهدین میپردازد. در شرق، جنوب و جنوب شرق در مناطق پشتون با ساختار قبیلهای و بخشهای فرعی متعدد و رقیب به تهیه اساس سازمانهای متعدد نظامی و رهبری میپرداختند. تحرکات و بسیج نیروی مبارزات عموماً از روی میل سنتی به مبارزه وفادارانه به لشکرهای قبیلهای (نیروهای مسلح قبایل) صورت میگرفت. با در نظر گرفتن این موضوع در صورت مساعدت شرایط تشکیلات میتوانست به سرعت به جمعیتی بیش از ۱۰٫۰۰۰ نفر برسد، در حدی که توان درگیریهای وسیع با ارتش شوروی در ولایات شرقی و یا ایجاد محاصره بزرگی مانند محاصره شهر خوست در ولایت پکتیا در طی یازده سال اشغال این کشور.۸۶ اما در عملیات بعدی که با ازدیاد نیرویهای محلی همراه بود، عموماً پس از حصول نتیجه ناکار آمدی و عدم مهارت این نیروها با انجام عملیات پدافندی توسط سلاحهای مدرن شوروی نمایان میشد اما استقامت لشکرهای محلی باعث چند رسوایی کوچک برای قوای شوروی شده بود و در چندین محاصره به طور متوالی قرار گرفته بودند.۸۷
تجهیز مجاهدین در مقابل مناطق غیر پشتون مشکل بسیار متفاوتی را به وجود آورد. پیش از تهاجم شوروی معدودی از مناطق غیر پشتون دارای سلاح گرم بودند. به زودی با آغاز جنگ آنان دارای بیشترین آمادگی نسبت به گروههای ارتشی یا ژاندارمری که دارای ضعف بوده یا در کمین شان نشسته بودند، شدند. فروش بینالمللی سلاح و پشتیبانی ارتشهای خارجی گروههای محلی را متمایل به دستیابی به مناطق اخیر مینمود. مجاهدین از عملیات خرابکارانه نیز بهره میگرفتند. در بیشتر موارد عملیاتی از این قبیل اهدافی چون اخلال و انفجار در خطوط انتقال برق و لولههای حامل مواد، ایستگاههای رادیویی، ادارات دولتی، فرودگاهها، هتلها، سینماها و مواردی از این دست را دنبال مینمود. در سالهای ۱۳۶۳ الی ۱۳۶۶ (۱۹۸۵ الی ۸۷) به طور میانگین در هر سال بیش از ۶۰۰ عملیات خرابکارانه بروز میکرد. در مناطق هممرز با پاکستان، در هر روز به طور متوسط ۸۰۰ راکت از جانب مجاهدین پرتاب میشد. در حد فاصل میان فروردین ۱۳۶۴ و اسفند ۱۳۶۵ (آوریل ۱۹۸۵ و ژانویه ۱۹۸۷)، بیش از ۲۳٫۵۰۰ خمپاره و مواردی از این قبیل به اهداف دولتی اثابت کرد. مجاهدین در محدوده و مجاورت روستاها مبادرت به انجام عملیات راکتی و موشکی میکردند و در عمل در حوزه توپخانههای شوروی قرار میگرفتند که این موضوع باعث در معرض خطر قرار گرفتن روستاییان میشد. مجاهدین همچنین اقدام به کاشت مین در سطح وسیع مینمودند و دائماً درحال سربازگیری از میان ساکنین محلی حتی کودکان بودند.
حملات مجاهدین بر روی اهداف نظامی و غیر نظامی از جمله تخریب پلها، مسدود نمودن جادههای اصلی، حمله به کاروانهای عبوری، قطع سیستمهای انتقال الکتریکی و محصولات صنعتی و حمله به مقرهای پلیس و ارتش افغانستان و شوروی و پایگاههای هوایی تمرکز یافته بود. آنان همچنین دست به ترور صاحب منصبان دولتی و اعضای حزب دموکراتیک و تصرف پستهای مرزی و دورافتاده میزدند. در مارس ۱۹۸۲ (اسفند ۱۳۶۰ یا فروردین ۱۳۶۱)انفجار بمبی در وزارت آموزش باعث آسیب به چند ساختمان شد. در همان ماه انفجار یک دکل انتقال برق از ایستگاه برق ناقلو باعث خاموشی گسترده در کابل شد. در ژوئن ۱۹۸۲ (خرداد یا تیر ۱۳۶۱) یک گروه متشکل از ۱٫۰۰۰ تن از اعضای جوان حزب کمونیست که برای کار در دره پنجشیر اعزام شده بودند در ۳۰ کیلومتری کابل در کمین قرار گرفته و دچار تلفات سنگین شدند. در ۱۳ شهریور ۱۹۶۴ (۴ سپتامبر ۱۹۸۵)، تعدادی از اعضای گروههای شورشی اقدام به ربایش یکی از هواپیماهای داخلی خطوط هوایی باختر پس از برخاستن از فرودگاه قندهار نموده و کلیه ۵۲ سرنشین آن را به قتل رساندند.
گروههای مجاهد برای ترور، به طور متوسط سه الی پنج نفر را در اختیار داشتند. این افراد پس از ابلاغ ماموریتشان جهت ترور صاحب منصبان دولتی، به بازی در نقششان در زندگی روزمره مشغول و به بررسی جزییات انجام کار پرداخته و در نهایت بهترین روش را برای انجام عملیات انتخاب میکردند. جهت انجام عملیات از روشهایی از جمله تیر اندازی به داخل اتومبیل، شلیک از داخل اتومبیل، تله انفجاری در مکانهای دولتی یا منازل، استفاده از سموم و یا کارگذاری ابزارهای منفجره و محترقه در اتومبیل، استفاده میشد. در سال ۱۳۶۴ (می ۱۹۸۵)، هفت حزب اصلی مبارز در پاکستان، به سبب ایجاد هماهنگی در انجام عملیات نظامی بر ضد شوروی و دولت افغانستان، اقدام به اتحادی در قالب هفت حزب مجاهدین نمودند. تا آخر سال ۱۹۸۵ (دی ۱۳۶۴)، گروهای فعال در داخل و اطراف کابل مبادرت به پرتاب راکت و هدایت عملیات بر ضد مواضع مورد نظر مینمودند.
در اواسط سال ۱۳۶۶ (۱۹۸۷)، اتحاد شوروی اعلام کرد که قصد آغاز خروج از افغانستان را دارد. صبغت الله مجددی از جانب گروههای مجاهد در جهت کوشش برای دفاع از حقانیتشان و مشروعیتشان در مقابل رژیم دست نشانده مسکو، به عنوان ریاست دولت موقت اسلامی افغانستان منصوب شد. مجددی به عنوان رییس دولت موقت افغانستان طی ملاقاتی با معاون رییس جمهور آمریکا، جرج هربرت واکر بوش (بوش پدر)، به پیروزی مهمی برای جنبش مقاومت افغان نایل شد. به عقیده آنان شکست و کنار رفتن رژیم کابل، راحل حل نهایی ایجاد صلح بود. این اعتقاد همراه با شدت یافتن بدگمانی مجاهدین نسبت به سازمان ملل، عملاً تضمینی بر خوداری ایشان از پذیرفتن هر گونه سازش سیاسی شد.
گروههای درگیر در جنگ
نوشتار اصلی:مجاهدین افغان
واکنشهای خارجی و کمک به مجاهدین
مجاهدین از پشتیبانیهای نظامی خارجی وسیع آمریکا، عربستان، پاکستان و سایر کشورهای اسلامی بهرهمند میشد. در سال ۱۳۵۷ (۱۹۷۸) آمریکا شروع به آموزش مبارزین و هدایت تبلیغاتی از پاکستان نمود. سپس از (آغاز سال ۱۹۷۹) دی ماه ۱۳۵۷، ماموران سرویس اطلاعاتی ایالات متحده شروع به مذاکره با رهبران مبارز جهت مشخص شدن نیازهایشان کردند.۸۸
یک ماه پس از آغاز تهاجم شوروی، مشاور امنیت ملی آمریکا، زیبگنیو برژینسکی شخصاً به پاکستان رفته و در ناحیهای مجاور مرز افغانستان نزدیک گذرگاه خیبر خطاب به مجاهدان محلی گفت: "ما از اعتقاد عمیق شما به خدا را آگاهیم و اطمینان داریم نبردتان همراه با موفقیت خواهد بود. آن سرزمین متعلق به شماست و روزی به آن باز خواهید گشت زیرا مبارزهتان به پیروزی منجر میشود و بار دیگر خانهها و مساجدتان را باز خواهید یافت، زیرا هدفتان صحیح و خدا در کنار شماست".۸۹ مطابق با اظهارات برژینسکی، سیا کمک مالی به مبارزان افغان را در ژوئیه ۱۹۷۹ (تیر یا مرداد ۱۳۵۸)، شش ماه پیش از هجوم شوروی به تصویب رسانید پس با این وجود پیش از تهاجم متعهد به پشتیبانی شده بودند اما سلاح پس از ورود رسمی شوروی فرستاده شد.۹۰۹۱
جیمی کارتر، رییس جمهور آمریکا معتقد بود که "تجاوز شوروی" نمیتواند رخدادی جداگانه در حوزه نفوذ جغرافیایی شوروی باشد چون در حقیقت یک تهدید پنهانی به نفوذ ایالات متحده در خلیج فارس است. آمریکا همچنین در مورد دسترسی شوروی به اقیانوس هند با اتخاذ ترتیبی با پاکستان نگران بود. ایالات متحده بیشترین گرایش را به پشتیبانی از نیروهای تحت رهبری احمد شاه مسعود داشت و پشتیبانی قابل ملاحظهای از وی در سیاست ریگان موسوم به "عملیات گردباد" در ارتش و نیروهای اطلاعاتی وجود داشت. پشتیبانی اصلی مسعود توسط دو تن از تحلیلگران سیاست خارجی آمریکا، میشائیل جانز و جیمز ای. فیلیپس پایه ریزی شد. پشتیبانی این دو سبب کسب بیشترین سهم وی از سیاست ریگان در مورد جنگ شد. پس از لشکرکشی شوروی به افغانستان، دیکتاتور نظامی پاکستان، محمد ضیاءالحق شروع به پذیرش کمکهای مالی از طرف قدرتهای غربی به عنوان واسطه مستقیم در پشتیبانی از مجاهدین نمود.۹۲
به دنبال انتخاب رونالد ریگان به سمت ریاست جمهوری در سال ۱۳۶۰ (۱۹۸۱)، عمدتاً با تلاش گوست آوراکوتوس از مقامات سیا و چارلی ویلسون عضو کنگره اهل تگزاس، کمک به مجاهدین به واسطه رژیم ضیا الحق افزایش بیشتری یافت.
ماموران شبه نظامی آمریکا از واحد عملیات ویژه سیا در آموزش، تجهیز و برخی اوقات نیز فرماندهی نیروهای مجاهدین بر ضد ارتش شوروی، فعالیت داشتند. اگر چه در سیا در مجموع و چارلی ویلسون عضو کنگره در عمل بیشترین ریسک را پذیرفته بودند، مشوق این طرح یک مامور جوان شبه نظامی به نام مایکل جی ویکرس بود۹۳ (که ظاهراً با گروههای مجاهد در ارتباط بود و افعالیت آموزشی داشت). میشائیل پیلسبوری یکی از مقامات ارشد پنتاگون دست آخر در سالهای ۱۳۶۳ تا ۶۵ (۱۹۸۵تا ۸۶) بر مقاومت دیوانسالاری آمریکا غلبه یافته ریگان را وادار به تهیه هزاران موشک استینگر برای مجاهدین نمود.۹۴۹۵
ایالات متحده، بریتانیا و عربستان سعودی تقبل بیشتربن پشتیبانیهای مالی را به عهده گرفته بودند. آمریکا ۶۰۰ میلیون دلار و دولتهای حاشیه خلیج فارس با مقداری برابر با رقم مذکور.۹۶ جمهوری خلق چین کمک تسلیحاتی با ارسال سلاح تانک تی ۵۹، کلاشنیکف مدل ۶۸، آرپیجی-۷ مدل ۵۹ و مصر در همکاری با سیا به نسبت به تهیه مقدار بیشتری سلاح اقدام نمود. مهمترین مورد پشتیبانیهای تسلیحاتی خارجی اعطای سیستمهای موشک ضد هوایی استینگر افآیام-۹۲ آمریکایی بود که باعث افزایش قابل توجه تلفات هواپیماهای نیروی هوایی شوروی شد. ضربه مهم در این موضوع باعث تغییر تاکتیکهای شوروی با افزایش هلی کوپتر در حد همکاری قوا، محدودیت روزهای درگیری و همچنین جتهای نظامی وادار به افزایش ارتفاع در پرواز شده و سایر تدابیر احتمالی نیز در نظر گرفته شد.۹۷۹۸
در ماه مارس ۱۹۸۵ (اسفند ۱۳۶۳ یا فروردین ۱۳۶۴)، دولت ایالات متحده هدف دست یابی به پیروزی مجاهدین را به تصویب رساند. بعد از سال ۱۳۶۴ (۱۹۸۵) سیا و آی اس آی (سرویس اطاعاتی پاکستان) مجاهدین را ترغیب به حمله به مکانهای نظامی دولتی میکردند. تحت هدایت آموزشی مدیر سیا، ویلیام کاسی، سیا آغاز به برنامههای آموزشی تکنیکی در تهیه خودروهای انفجاری و ترور اشخاص و هجوم به داخل خاک شوروی با عبور از مرز. آی اس آی و گروه عملیات ویژهٔ ارتش پاکستان فعالانه درگیر در منازعات و همچنین در همکاری با نیروهای ویژه ارتش آمریکا و سیا، سرویس ویژه هوایی بریتانیا به پشتیبانی از مجاهدین اقدام نموده بود.
سرقت مجموع زیادی از کمکهای بینالمللی باعث رشد اقتصادی پاکستان شد ولی دارای اثرات مخربی نیز در طول جنگ برای آن کشور بود. بالا کشیدن محموله کمکهای تسلیحاتی در بندر کراچی منجر به خشونت و بی نظمی در آنجا شد، در حالی که هروئین برای پرداخت مبلغ ترانزیت اسلحه به پاکستان از افغانستان وارد میشد و در معضل اعتیاد شراکت داشت.۹۹ در جواب کمکهای پاکستان به شورشیان، خاد_سرویس امنیت افغانستان، تحت رهبری محمد نجیب الله (بعدها آخرین رییس جمهور کمونیست افغانستان) بنا به اظهارات منتشره در اسناد میتروخین و دیگر منابع دست به انجام عملیاتهای بزرگی بر ضد پاکستان زد، از جمله در سال ۱۳۶۵ تا ۶۶ (۱۹۸۷)، ۱۲۷ حادثه منجر به مرگ ۲۳۴ نفر در پاکستان شد. در سال ۱۳۶۷ (۱۹۸۸)، انفجاری در یک انبار مهمات در خارج از اسلامآباد_پایتخت پاکستان، دست کم ۱۰۰ کشته و بیش از ۱٫۰۰۰ مجروح به جا گذاشت که در این حادثه خاد و کا گ ب مظنونان اصلی به شمار میرفتند.۱۰۰
پاکستان پذیرای میلیونها پناهنده افغان، عمدتاً پشتون فراری از اشغال شوروی شده بود. با این حال این مهاجران در داخل ایالت بلوچستان، بزرگترین ایالت پاکستان تحت حکومت نظامی ژنرال رحیم الدین خان، این اعتقاد در بسیاری از مهاجران به وجود آمده بود که بزرگترین جمعیت مهاجر در جهان هستند،۱۰۱ گسترش آن در دیگر مناطق پاکستان همگی اثرات سوی داخلی و امنیتی برای پاکستان داشت که اثرات آن تا به امروز نیز ادامه یافتهاست.
پاکستان در پشتیبانی از مجاهدین مستقیماً نقش عمدهای در عقبنشینی نهایی نیروهای شوروی از افغانستان ایفا کرد و مستقیماً حتی وارد فاز درگیری هوایی با نیروهای دولتی افغان و شوروی شد
