آئین مادها به دین و اعتقادات مادها میپردازد. دین ماد باستان یک دین ابتدائی مزدائی بود. در ماد یک مزداپرست را مَزُدَیزنَه (mazdayazna) میخواندند که از صورت اوستائیش مَزُدیسنَه (mazdayasna) آشکارا جدا میشود.۱ آنان در دیرینترین زمان مجموعهای از خدایان را میپرستیدند که میبایست با آریاییان میتانی همانندگی بسیاری داشته یاشند.۲ آئین زروانی دین مغان مادی پیش از فرارسیدن دین زرتشت بود.۳
مغان گروه روحانی دولت کهن ماد بودند. مغان پیش از دین زرتشتی دارای بررسیهایی دربارهٔ زمان به گونهٔ تکامل یافتهٔ آن بودند که ظاهراً درون مایهٔ دین ایشان را میساخت. خدایان زمان در صورت ابتدائی خود در همهجا در دینهای ابتدائی دیده میشوند و غالباً جای ویژهای در میان خدایان ندارند اینها خدایان سرنوشت و خدایان ابتدائی مرگ هستند ولی خدای زمانی که در ماد پرستش میشد، بالاترین خداست. نام خدای زمان در زبانهای ایرانی میانه زروان یا زوروان است. معنای اصلی این واژه زمان است. آئین زروانی صورتی از دین مزدائی است ولی مسلماً زرتشتی نیست.۴
در مورد اینکه از چه زمانی تبلیغ دین زرتشتی در ری، پایگاه مرکزی مغان آغاز به فعالیت کرد، قرائن و شواهد روشنی موجود نیست. گمان میرود که دیرترین هنگام برای این رویداد هنگام بنیادگذاری دولت هخامنشیان بودهباشد.۵
در مورد اینکه از چه زمانی تبلیغ دین زرتشتی در ری، پایگاه مرکزی مغان آغاز به فعالیت کرد، قرائن و شواهد روشنی موجود نیست. گمان میرود که دیرترین هنگام برای این رویداد هنگام بنیادگذاری دولت هخامنشیان بودهباشد

روایت استرابو
استرابو در فاصلهٔ سالهای ۶۳ قبل از میلاد تا ۱۹ پس از میلاد زندگی میکردهاست. استرابو نیز مانند همهٔ مورخان یونانی بخش عمده ای از آگاهیهای خود را از هرودوت اقتباس کردهاست. استرابو آیین و مراسمی را که برگزار آنها را در کاپادوسیه خود به چشم دیده است به شرح زیر در رسالهٔ جغرافیا بیان میکند
رسمهای پارسیان و مادها و بسیاری از مردمان بهم همانند است. ایرانیان میان آب و آتش از لحاظ رسمهای قربانی فرقی قائلند. در مورد آتش کندههای هیزم بیخار بر آتش مینهند و از بالا چربی بدان میریزند و آنگاه در حین پاشیدن روغن آن را از پایین میافروزند و هرگز بر آتش نمیدمند بلکه با بادبزن آنرا باد میزنند و کسانی را که آتش را با لاشهٔ مرده یا چیزهای ناپاک آلودهاند، میکشند. در مورد آب زمانیکه ایرانیان به دریاچه یا رود یا چشمهای رسند، گودالهای بزرگ کنده قربانی را در کنار آن میکشند و سخت پروای آن دارند که هرگز خون به آب نیامیزد چون این کار سبب آلودگی آب خواهد بود. پس از آنکه گوشت قربانی را روی گسترهای از گیاه مورد یا برگبو به ترتیب چیدند، مغان آنرا با شاخههای درخت که در دست گرفتهاند لمس کرده و به زمزمهٔ سرودی میپردازند. در کاپادوسیه سرزمینی که طایفهٔ مغان که آنها را آذر-موبدان میخوانند و نیز معابد ایزدان ایرانی بیشمار است، حیوان قربانی را با کارد سر نمیبرند بلکه آنرا با ضربهٔ کندهٔ درختی که به دستهٔ هاون مانندهاست، بیجان میکنند. در آنجا هم چنین آتشکدهها وجود دارد، بناهای غریبی که در آنجا مغان پاسدار آتشی هستند که هرگز خاموش نمیشود. مغان روزها به آتشکده آمده در برابر آتش، نزدیک به یک ساعت، یه زمزمه میپردازند در حالیکه دستهای از شاخهها را به دست گرفته و روپوشی نمدین پوشیدهاند که هر دو گونه و لبهایشان را میپوشاند. این رسمها را من به چشم خود دیدهام.۷
روایت پلوتارخ و تئوپمپوس
پلوتارخ (زمان حیات از ۴۶ تا ۱۲۰ میلادی) در روایت خود تا دربارهٔ دین مغان حدی از تئوپمپوس نقل قول میکند و بدینسان بخشی از اسناد او به نیمهٔ اول سدهٔ چهارم پیش از میلاد مربوط میشود. این رساله در واقع به ما امکان میدهد که دربارهٔ اصول دین، آئین و مراسم و نیز روایات مربوط به رستاخیز در دین ایرانی طرح روشنی بپردازیم:
گروهی از مردمان به دو خدا باور هم دارند که بسان دو بنایان یکی آفریدگار نیکیها و دیگری پردازندهٔ چیزهای یاوه و بیسود است. و اما گروهی دیگر توانِ نیک را خدا و آن دیگری را دیو دانند. زرتشت مغ که گویند پنج هزار سال پیش از جنگ تروا میزیست. او یکی از این دو بن را هرمزد و دیگری را اهریمن نامید و نیز نشان داد که هرمزد روشنی را ماند بیش از هرچیز که به دریافت حواس درآید و حال آنکه اهریمن به تاریکی و نادانی مانندهاست و میانجی بین آندو مهر است و از این روست که ایرانیان او را مهرِ میانجی خوانند. او (زرتشت) مردمان را بیاموخت که از بهر یکی فدیههای نذر و سپاس آورند و از بهر دیگری فدیهها برای دفع آسیب و ناخوشی. آنان به هنگام ساییدن گیاهی به نام اومومی (Omomi) در هاون اهریمن و تاریکی را نیایش کنند و آنگاه آن را به خون گرگ کشتهای آمیخته به جای تاریک و بیخورشید برند و دور بپاشند. پارهای از گیاهان را از آنِ خدای نیک انگارند و پارهای دیگر را از آنِ دیو بد، نیز از جانوران گروهی مانند سگ و مرغان و خارپشت متعلق به نیروی نیک هستند و موش آبی متعلق به نیروی بد، از اینرو کسی را خجسته میدانند که از آن خرفستران فراوانتر کشتهاست.۸
نیز آنان دربارهٔ خدایان اسطورههای فراوان بازگو کنند، چنانکه: هرمزد زادهٔ آویژهترین روشنیها و اهریمن زادهٔ تاریکی و تیرگی با همدیگر در کارزار و نبردند. هرمزد شش خدای آفرید، اهریمن نیز به هم چشمی شش دیو آفرید. آنگاره هرمزد خویشتن را سه برابر فراخ کرده و بگسترد و خود را از خورشید برکشید به همان اندازه که خورشید از زمین برکشیدهاست. او آسمان را به ستارهها آراست و ستارهٔ شعرای یمانی را چون پاسدار و دیده ور بر سر آنان گماشت و بیست و چهار خدای دیگر آفریده همه را درون تخم مرغی بنهاد ولی بیست و چهار دیو که زادهٔ اهریمن بودند، به درون تخم مرغ خلیدند (افتادگی در متن) و این چنین چیزهای بد با نیکیها آمیختهاند اما زمان معینی خواهدآمد که اهریمن آورندهٔ بیماری و خشکسالی باید یکباره نابود شود و نیست گردد و آنگاه زمین هموار و همطراز میشود و مردمان زندگی یکسان و شهریاری و کشوری یکتا خواهندداشت و همگی خجسته گشته به یکزبان سخن خواهند گفت و تئوپمپوس گوید که به باوری مغان برای سه هزار سال متوالی یکی از این دو خدا سالاری و فرمانروایی میکند و آن دیگری تن در میدهد و در سه هزار سال بعدی آندو با یکدیگر به ستیزه و کارزار پرداخته و به قلمرو همدیگر میتازند اما در فرجام اهریمن بشکند و مردمان شاد شوند و بینیاز از خواسته و بیسایه.۹
قربانی برای اهریمن: به نوشتهٔ پلوتارخ اهرمزد و اهریمن هر یک مطابق سرشت و جوهر خود فدیه و قربانی دریافت میدارند. اندیشهٔ قربانی کردن برای اهریمن به تنهایی از نظر مزدیسنان بدعت و کفر محسوب میشود. بدین ترتیب گزارش پلوتارخ از همان آغاز به قلمرویی خارج از مزدیسنا مربوط میگردد. به عبارت دیگر دینی که بوسیلهٔ روایت پلوتارخ دربارهٔ آن آگاهی حاصل میکنیم یکی از کیشهایی است که مزدیسنا به صورت رفض و بدعت طرد و محکوم میکند بطور مثال در آیین مهری لوحههایی اهدایی خطاب به اهریمن ایزد بازماندهاست. اومومی (Omomi) نام دیگر معجون اومومیوم است که در مراسم نیایش و قربانی اهریمنی به کار می رفتهاست هم چنانکه هوم در مراسم قربانی مزدا مقدس شمرده میشد. گرگ نماد آز و بیرحمی است و در آسیای صغیر نمایندهٔ نیروی شر محسوب میشود. امکان تأثیرپردازی بعضی از سنتهای مردمان بومی نیز در این مورد بعید نمینماید.
خداوندان دوگانهٔ ایزد و دیو و خدایی میانجی:پلوتارخ از همتایی و برابری دو ایزد سخن میگوید که هر یک از آندو آفریدگار نیمی از جهان هستند. با مراجعه به آثار ارسطو معلوم می شود که این دو خدای ایرانی از دیر باز در یونان با زئوس و هدس یکسان شمرده شدهاند. همتوانی اهرمزد و اهریمن حرمت یکسانی که هر دو از آن به یک اندازه برخوردارند، خلقت و آفرینش های همانند و ستیزه ایکه هر دوی آنها با نیروهای برابر در آن درگیر می شوند تنها در نظامی قابل فهم و توجیه است که مطابق آن یکی از این دو بن مقدم بر آن یکی و برتر از دیگری نبوده بلکه هر دو بسان ایزدان همزاد و هم توان انگارده میشوند. این نظام همان است که تحت عنوان آئین زروانی مشهور است و مطابق اصول این آئین زمان اکران اوستائی زروان خدای برین است که اهرمزد و اهریمن را زاده است.
پلوتارخ مهر را میانجی نامیده در حالی که در هیچ متن ایرانی برای مهر چنین لقبی ذکر نشدهاست. تردیدی نیست که نقش میانجیگری مهر خصوصیتی است مربوط به آئین زروانی. ازنیک اسقف ارمنی دربارهٔ یکی از رویدادهای مربوط به ستیز هرمزد و اهریمن شرحی کوتاه و پیچیده آوردهاست:
اهریمن هرمزد را به میهمانی خواند. هرمزد فرا رسید ولی به شرطی پذیرفت نان بخورد که نخست پسران آن دو به زورآزمایی پردازند. چون پسران اهریمن بر پسران هرمزد چیره شدند، پدرانشان به جستجوی داوری پرداختند و چون کسی را نیافتند. خورشید را از برای این منظور آفریدند.۱۰
دین مانی با آئین زروانی بیش از هر کیش دیگری ارتباط و بستگی دارد. شبیه این اسطوره در دین مانوی نیز دیدهمیشود. پاسداری پیمان بین مینوی نیک و بد از وظایف مهر است. اینک این پرسش پیش میآید که مهر چگونه پیمانی بین دو ایزد همآویز بسته است؟ تصور می رود عهد و قراری است که ترتیب فرمانروایی دو ایزد بر جهان و زمان پادشاهی هر یک از آنان از روی آن تعیین میشود.۱۱
پرستش ستارگان:باید دانست که اختر ماری و پرستش ستارگان در هیچ کیش ایرانی به اندازهٔ آیین زروانی رواج نداشته و در واقع یونانیان این آیین را بیش از یک نظام مذهبی به صورت یک دستگاه و شارستان نجومی فرض کردهاند.۱۲
نابودی اهریمن: پلوتارخ آوردهاست که در پایان زمان اهریمن به سبب بدیها و پتیارگیهایی که به جهان آورده نابود خواهد شد. این عقیده با اصول مزدیسنا در این مورد سازگاری ندارد زیرا مطابق مزدیسنا اهریمن و دیوان در رودی از آهن گداخته که روی زمین را میپوشاند نابود خواهندشد و تنها پارسایان از آن ایمن خواهندبود.۱۳
مدت شهریاری هرمزد و اهریمن و زمان نابودی اهریمن: به گفتهٔ تئوپمپوس که در روایت پلوتارخ از آن یاد شده هر یک از دو بن به نوبت سه هزار سال فرمانروایی خواهند کرد و در طول سه هزار سال فرجامین هر کدام خواهد کوشید که آن دیگری را نابود کند. در سنت زروانی مدت زمان بین آفرینش و نابودی اهریمن نه هزار سال است و در منابع مزدیسنا دوازده هزار سال.۱۴
مردمان بیسایه: به گفتهٔ پلوتارخ پس از پایان کارزار مردمان شاد خواهند شد و بینیاز از خواسته و سایه. معنی سادهٔ آن اینست که هرمزد باشنده در میان روشنی درخشش بیکران خود را متجلی خواهد کرد و سایهها که گونهای از تاریکی هستند و از اهریمن برخاستهاند برای همیشه ناپدید خواهند شد.۱۵

